از شروع صحبتها مشخص است که حرفها و ناگفتههای زیادی برای گفتن دارند، سوال اولمان خیلی زود به جواب میرسد، میپرسم از حال و هوای روزهای اول برایمان بگویید چرا با وجود ترس و استرس، آن روزها صحنه را ترک نکردید؟ نگاهی تعجب آمیز به یکدیگر میکنند و برایمان از 270 روز مبارزه با کرونا میگویند.
گروه سلامت خبرگزاری فارس -محمد رضازاده-حالا ۹ ماه از شیوع بیماری کرونا میگذرد، خیلیها در روزهای ابتدایی پای کار بودند، آن روزها حال و هوای شهرها با حالا تفاوت داشت، گروههای جهادی در میدان پا به پای کادر درمان و پرستاران مشغول به کار بودند، مردم شهر داوطلبانه و خودجوش کارگاههای تولید ماسک راه اندازی کرده بودند و تلاش میکردند هرطور که شده کمک حال پرستاران باشند هرچند این روزها هنوز هم در گوشه و کنار شهر برخی از گروههای جهادی دست از کار نکشیدند و مشغول ارائه خدمات هستند اما پرستاران و کادر درمان بودند که همچنان پای کارند و نگران حال مردم و بیماران.
به اندازه ۲۷۰ روز پر اضطرابی که در میان بیماران کرونایی خدمت کردند حرف برای گفتن دارند. وقتی پای صحبتشان مینشینیم، نمیدانند گلایه و درد دل کنند یا از درخواستهایشان بگویند یا به مردم هشدار دهند که کرونا هنوز هم تمام نشده و ما محتاج کمک و یاری شما هستیم، چند ماهی است از کارانه خبری نیست و معوقات پرداخت نشده است اما پرستاران همچنان سینه ستبر کردهاند در برابر این ویروس عاشقانه در سنگر مبارزه ایستادهاند.
از شروع صحبتها مشخص است که حرفها و ناگفتههای زیادی برای گفتن دارند، سوال اولمان خیلی زود به جواب میرسد، میپرسم از حال و هوای روزهای اول برایمان بگویید چرا با وجود ترس و استرس آن روزها صحنه را ترک نکردید؟ نگاهی تعجب آمیز به یکدیگر میکنند، گویی سوالی عجیب مطرح شده است، «لیلا سلیمانی، پرستار بیمارستان امیراعلم» سر صحبت را باز میکند، از اسفند ماه که بیماری کرونا در کشور شروع شد بیمارستان ما اعلام آمادگی کرد که بخشی را برای پذیرش بیماران مبتلا به کرونا اختصاص دهد، در آن دوران من در بخش آی سی یو فعالیت میکردم و در بازهای هم در بخش تریاژ بیماران تنفسی مشغول به کار شدم، راستش را بخواهید اوایل شیوع بیماری ترس و وحشت زیادی در جامعه حاکم بود و حتی برخی پرستاران نیز اعلام میکردند که حاضر نیستند در بخش کرونا فعالیتی داشته باشند، اما اغلب همکاران من به فعالیت ادامه دادند هرچند برخی از همکاران ما نیز به دلیل اینکه مبتلا به بیماری زمینهای بودند در بخشهای عادی مشغول به کار شدند، برخی از همکاران ما با اینکه فرزند کوچک داشتند حاضر نشدند میدان را خالی کنند، بالاخره ما پرستاریم و خالی کردن میدان کار ما نیست. خانواده با حضور شما در بخش کرونا مخالفتی نداشتند؟ «راستش را بخواهید خانواده من در جریان پذیرش بیماران کرونا در بیمارستان نبود و بعد از چند وقت متوجه شدند، در آن دوران ترس از بیماری در آحاد مردم مشاهده میشد و خداراشکر پس از گذشت یک ماه که متوجه این موضوع شدند نیز مخالفتی با حضور من در بیمارستان نداشتند.»
*پدرم جانباز شیمیایی است اما تشویقم کرد به جنگ کرونا بروم
«مطهره غلامعلیان، دیگر پرستار بیمارستان امیراعلم» ادامه حرف همکارش را میگیرد و توضیح میدهد: همان روزهای اول بیماران کرونا در بخش ما بستری شدند و اولین شیفتی و پس از گذراندن اولین شیفت در بخش کرونا وقتی به منزل رسیدم به خانواده اعلام کردم، حقیقتش فکر میکردم پدرم با این موضوع مخالفت کند به دلیل اینکه پدر من جانباز شیمیایی است و با مشکلات ریوی دست و پنجه نرم میکند و این بیماری برایش خطرناک است اما بر خلاف انتظام خانواده من را تشویق کردند که به بیماران کرونایی خدمت کنم، روزهای ابتدایی وضعیت تجهیزات بیمارستان کامل نبود اما با کمک خدا روزهای سخت را پشت سر گذاشتیم و خوشبختانه به بیماری مبتلا نشدم و به خانواده نیز انتقال ندادم.
میپرسم روزهای اول از ترسی از بیماران کرونا نداشتید؟ بدون درنگ پاسخ میدهد «نه! ما وقتی فارغالتحصیل شدیم سوگند خوردیم و پای قسممان ماندیم، آن روز که سوگند خوردیم فکرش را هم نمیکردم روزی با این بیماری منحوس مواجه شویم اما وقتی با بیماران کرونا مواجه شدم ناخوداگاه یاد این سوگند افتادم و گفتم شاید این بیماری برای خانواده من هم پیش اید و با خودم گفتم اگر روزی یکی از عزیزان ما هم روی تخت بیمارستان بود حاضر نبودم کمک حالش باشم؟»
*ناگهان بیمارستان میدان جنگ شد
نوبت به مهمان سوممان میرسد، مهمانی که به همراه دختر خردسالش در جمعمان حضور یافته، امروز روز استراحتش بوده و برای اینکه بتواند از این فرصت استفاده کند و دقایق بیشتری را کنار فرزندش باشد او را در آغوش گرفته و در جمع ما حاضر شده است. از صحبتهایش معلوم است که روزهای سختتری را پشت سر گذاشته اما اراده و دلسوزیاش باعث شده تا همچنان پای کار خدمت به بیماران کرونا بماند. «سیما شایانمهر، پرستار بخش آی سی یو بیمارستان امیراعلم» سوال ما را اینگونه پاسخ میدهد: پرستار ICU کرونا در واقع در خط مقدم بیماری کرونا است، خوشحالم که پرستاری را برای تحصیل انتخاب کردم و خوشحالم که میتوانم در این شرایط سخت و بحرانی به هموطنانم خدمت کنم، شرایط دشوار است اما باید با صبر و حوصله این روزها را گذارند. میپرسم وضعیت روزهای اول شیوع بیماری در آی سی یو چگونه بود؟ « روزهای اوب تنها دو بیمار در آی سی یو داشتیم و به دلیل اینکه اقلام حفاظتی در دسترس نبود همه پرستاران ترس داشتند و بیماران در دو اتاق ایزوله بستری شدند، طی دو روز و در یک چشم بهم زدن تعداد بیماران زیاد شد و خیلی زود تختهای ما درحال پر شدن بود، انگار که وارد میدان جنگ شده بودم! اسفند دارو و تجهیزات در درسترس نبود و دیدن زجر بیماران برای ما خیلی سخت بود.
*به همه میگوییم درخانه بمانید، خودمان از خانه رفتن میترسیم!
خانم سلیمانی باور دارد پرستار باید عاشق کارش باشد و با اینکه درحال نزدیک شدن به روزهای بازنشستگی است علاقهای به خانه نشینی ندارد، فکر و خیال جدایی از کارش آزار دهنده است و تأکید دارد برای یک لحظه هم از خدمت به بیماران کرونا پشیمان نیست و حتی اگر باز هم به روزهای اول برگردد همین مسیر طی شده را انتخاب خواهد کرد؛ میگوید « کرونا ذهنیت بدی را برای بیماران ایجاد کرده است و بسیاری از بیماران فکر میکنند که پایان این بیماری مرگ است؛ نود درصد پرستاران کرونا به فکر خودشان نیستند و به این موضوع فکر نمیکنند که ممکن است درگیر بیماری شوند و بستری شوند، اما این نگرانی را دارند که بیماری را به کسی انتقال ندهند، همیشه به همه توصیه میکنیم برای اینکه به بیماری مبتلا نشوید در خانه بمانید اما راستش را بخواهید ما به دلیل اینکه در ارتباط مستقیم با بیماران مبتلا به کرونا هستیم از خانه رفتن و انتقال ناخواسته بیماری به دیگران میترسیم. پایمان که منزل میرسید خودمان را در اتاقی قرنطینه میکردیم، ما که بحران ندیده بودیم سنمان هم به جنگ و دفاع مقدس قد نمیدهد اما واقعا هم بحران را دیدیم هم میدان جنگ را. این بحران تجربه سختی بود، چون بیماری درمانی نداشت اما خوشبختانه امروز وضعیت بیماران بهتر شده و خدمات درمانی و دارویی بیشتری به بیماران ارائه میشود».
*تلخ و شیرین درمان بیماران کرونا
وقتی صحبت از مرگ بیماران کرونایی میشود صدایش ناخواسته میلرزد، گویی آن صحنههای تلخ برای لحظهای از ذهنش عبور میکند با این حال تلاش میکند بغضش را فرو ببرد و به صحبتهایش ادامه دهد: فقدان برای همه سخت است اما مرگ یک بیمار برای پرستار سختتر است، ما همه توان خودمان را برای کمک به بیمار به کار میگرفتیم همکاران من از شروع تا پایان شیفت لحظهای وقت استراحت نداشتند و وقتی میدیدیم که تلاشهای بی وقفه ما بی نتیجه ماند و بیمار جلوی چشمان ما جانش را از دست میداد از لحاظ روحی و روانی خیلی تحت تاثیر قرار میگرفتیم». خانم غلامعلیان در تکمیل صحبتهای همکارش میگوید: البته همه لحظههای کار پرستاری هم تلخ نیست وقتی میبینیم که بیماری ترخیص میشود هم همه وجودمان میشود ذوق و شوق.» از بیمهری برخی خانوادهها در روزهای شروع بحران کرونا در کشور گلایه میکند و میگوید: فراموش نمیکنم، آن روزها برخی خانوادهها از ترس ابتلا به بیماری پدر و مادرشان را در بیمارستان رها میکردند، ترس طبیعی بود نمیشد به آنها خرده گرفت اما در همین شرایط همکاران بهیار و کمک بهیار ما بیماران را تنها نگذاشتند، این صحنهها هم دلخراش بود هم زیبا».
*کرونا ورق را برگرداند
خانم غلامعلیان به کار کردن در بیمارستان در روزهای قبل شیوع کرونا اشاره میکند، به روزهایی که اصلا علاقهای به کار پرستاری نداشته و حتی فکر اینکه از فردا به سراغ شغل دیگری برود هم به سراغش میآمده اما گویی کرونا ورق را برگردانده است، ادامه میدهد: بعد از شروع کرونا احساس مفید بودن کردم، این حس به من دست داد که میتوانم برای هموطنانم و نجات جان آنها تلاش کنم، از آن روز به بعد منتظرم دوران طرحم تمام شود و در این رشته بمانم».
*این صحنه هیچوقت از خاطرم پاک نمیشود
بی تکلف و آسوده سخن میگوید، تا به خاطرات تلخ میرسیم تلاش میکند با یک شوخی ساده و تعریف خاطرهای جالب از این روزهای سخت، غبار غم را از فضا بزداید، اما حالا با سوال سخت ما مواجه شده از او میپرسم تلخترین خاطره این روزها چه بود؟ پاسخ میدهد: «در بخش کرونا همراه و ملاقاتی بیماران ممنوع است مگر اینکه همراه بیمار بخواهد وسیلهای را برای بیمار بیاورد، و آن وسیله توسط نیوری خدماتی یا بهیار به دست بیمار برسد. بیمار خانم 65 سالهای داشتم که دو فرزند پسر داشت، یک روز برای ملاقات مادرشان به بیمارستان آمدند و اصرار داشتند که برای چند لحظه مادرشان را ملاقات کنند اما ما اجزاه این کار را به آنها ندادیم و آنها را توجیه کردیم که با آمدن به بخش آی سی یو ممکن است به بیماری آلوده شوید و بیماری را به دیگران انتقال دهید، آن روز پسر این خانم خیلی اصرار داشت که مادر را ببیند، آن شب گذشت و دو روز بعد که در شیفت حاضر شدم متوجه شدم که مادر دیگر در بین ما نیست». با صدای لرزان حرفهایش را ادامه میدهد « صحنه خواهش و تمنای فرزندان از ذهنم بیرون نرفته و همیشه با خودم میگویم چرا آن روزهای آخر اجازه ملاقات مادر را ندادم».
*پزشک میگفت بیمار زنده نمیماند اما ما معجزه دیدیم
خانم شایانمهر بر این باور است که این روزها برای ما با روزهای اوج بحران تفاوت چندانی ندارد، شاید تا حدودی مراجعه بیماران بستری کاهش یافته باشد اما پرستار آی سی یو در در خط مقدم است، با ترشحات بیمار ارتباط مستقیم دارد و شاید همین موضوع یوده که باعث شده برخی از اقوام و دوستان اصرار داشته باشند که استعفا بدهد. میگوید: «وجدانم اجازه این کار را نداد. شرایط کار در آی سی یو سخت است در موج سوم شرایط ما چندین بار سختتر شد، برخی خاطرات در ذهن ما میماند و با مرور آنها اشک از چشمانمان جاری میشود. چند روز قبل بیمار ۳۵ سالهای داشتیم که دو فرزند خردسال داشت، این بیمار تنها یک شب توانست در آی سی یو دوام بیاورد و بلافاصله اینتوبه شد، وقتی برای بیمار لولههای تنفسی گذاشتیم فوقالعاده بدحال بود و ما هیچوقت انتظار نداشتیم که مقاومت بدن یک فرد جوان اینقدر کم باشد. درصد اشباع اکسیژن خون بیمار 20 درصد بود درحالی که وضعیت نرمال این عدد ۹۰ است.
برای این بیمار تلاش زیادی کردیم به پزشک بخش التماس میکردیم که روشهای دیگر درمانی را امتحان کند اما لحظه به لحظه صورت بیمار رو به کبودی میرفت، پزشک بیهوشی به ما گفت که برای این بیمار تلاش نکنید، وضعیت روحی من به شدت نامساعد بود، آمبوبگ را برداشتم و نیم ساعت بدون وقفه تلاش کردم که بیمار به وضعیت عادی برگردد، بر اثر انجام آمبو دو روز دستانم درد میکرد باورم نمیشد که سطح اکسیژن بیمار از ۲۰ درصد به ۷۰ درصد رسیده باشد، وقتی سطح اکسیژن بالا آمد رنگ و روی بیمار بهتر شد و انگار با برگشت بیمار امید در دلهای ما زنده شد».
نگرانیها و اضطراب همسر بیمار را مرور میکند، اینکه همسر بیمار دو ماه بود که وضع حمل کرده و بدون توجه به اینکه ممکن است خودش به بیماری مبتلا شود بالای سر همسرش حاضر میشد، قطره اشکی روی صورتش جاری میشود و ادامه میدهد: هیچوقت باورم نمیشد که این بیمار بهبود پیدا کند، حالا دو روز است که بیمار از بیمارستان ما مرخص شده است و دو روز قبل همسر بیمار با خوشحال برایمان تاج گل آورد و اینکه میدیدم با خوشحالی و شادی درکنار هم درحال صحبتکردن هستند شاد میشدم». فرزند خردسالش را به آغوش میکشد و میگوید «این صحنهها برای ما پرستاران فراموش نشدنی است من فرزند و خانوادهام را به خدا سپردم و امیدم به خداست».
*آمارهای اعلامی توسط وزارت بهداشت برایمان محسوس است
صحبتمان به وضعیت بیماران و تجارب کادر درمان در این دوران شیوع کرونا که میرسد خانم سلیمانی پیش قدم میشود و پاسخ میدهد:« اوایل شیوع کرونا بیماران مسن بودند و به ندرت بیماران ۳۰ تا ۴۰ ساله بودند اما حالا رنج سنی ۳۰ تا ۶۰ سال است. میانگین بستری بیماران بر حسب دارویی که باید بگیرند، یک هفته است». میپرسم دربارهای از زمان شاهد افزایش مرگ و میر بیماران بودیم از نظر شما دلیل این اتفاق چیست؟ ایا با کمبو امکانات مواجهیم؟ میگوید: « تعداد مبتلایان زیاد شده است و یکی از موفقیت های کشور ما این بود که موج اول را در اسفندماه خیلی خوب کنترل کردیم. در فروردین تعداد بستری های ما خیلی کم بود و حتی برخی روزها مراجعه کننده نداشتیم. اما در یک ماه اخیر آمار مبتلایان بسیار بالا رفت چون سرایت کرونا بسیار زیاد شده است. خوشبختانه امروز روشهای درمانی ما متنوع شده یعنی چندین پروتکل درمانی برای درمان کووید وجود دارد، تجهیزات پزشکی هم کم نشده حتی اسفندماه دستگاههایی را نداشتیم که الان برای ما تأمین شده است».
میپرسم برخی از مردم بر این باورند که آمارهای اعلام شده از سوی وزارت بهداشت واقعی نیست، با توجه به اینکه شما در بخش کرونا مشغول هستید آیا بالا یا پایین رفتن آمار را احساس میکنید؟ خانم سلیمانی خیلی قاطع پاسخ میدهد: «وقتی اخبار را دنبال میکنیم برای ما محسوس است که با افزایش آمار تعداد تختهای بستری و مراجعه بیماران افزایش مییابد و با کاهش آمار نیز شاهد خالی شدن تختهای بیمارستان هستیم، ما موردی نداشتیم که بگوییم تخت نداریم و بیمار را بستری نکنیم. حتی بیمار را به بخش آی سی یو می بردیم و فوت بیمار در بخشهای عادی بسیار نادر است. در خصوص بالا رفتن آمار فوتی ها نمی توان دلیل مشخصی را ذکر کرد زیرا بسیاری از کشورها هم که بیماری را خوب مدیریت کرده بودند دوباره درگیر شدند و موج های مختلف را مانند ما تجربه کردند. مرگ های ناگهانی هم یکی دیگر از تجربیات در بیماران مبتلا به کرونا بوده است. دلیل مرگ های ناگهانی در مبتلایان هم به دلیل سکته قلبی و مشکلات تنفسی بوده است و اغلب آن ها بیماری زمینه ای داشتهاند اما جوانانی هم هستند که بیماری زمینهای ندارند و حتی خانواده بیمار سابقه بیماری زمینهای نداشتهاند».
*تعداد بیماران جوان افزایش یافته است
خانم سلیمانی در ادامه به افزایش مراجعه بیماران جوان به بیمارستان امیراعلم اشاره میکند و توضیح میدهد: «در موج سوم مبتلایان و فوتی های ما در جوانان بدون بیماری های زمینه ای هم افزایش یافته است. ولی در موج اول و دوم سن بالا و بیماری زمینه ای در مبتلایان شایع بود. افرادی هستند که بدون داشتن علامت مبتلا به کووید هستند و ناقل هستند به همین دلیل گفته می شود که حتی یک نشانه سرماخوردگی هم که دارید خود را قرنطینه کنید و هنگام خروج از منزل حتما از ماسک استفاده کنید زیرا امکان ناقل بودنتان زیاد است. دلیل افزایش مبتلایان از همین ناقلین بی علامت است زیرا مریض علامت دار و بدحال در قرنطینه می ماند و بیرون نمی رود احتمال انتقال بیماری توسط وی کمتر است اما کسی که ناقل است و علامت ندارد، بیماری را منتقل میکند. بسیاری از همراهان بیماران نیز ناقل هستند البته اعمال محدودیتها بر کاهش آمار اثر داشته است».
*اغلب بیماران در جمعهای خانوادگی حضور دارند
خانم غلامعلیان در تکمیل صحبتهایش همکارش توضیح میدهد: «وقتی بیمار بستری می شود یک تاریخچه از بیمار میگیریم که در ۵۰ درصد موارد عنوان میکنند در دو هفته اخیر یا مسافرت بودهاند، یا مهمانی یا مجلس ختم بودهاند و یا بالاخره در یک دورهمی شرکت کردهاند. اسفندماه ما خیلی فشرده کشیک دادیم اما با آمدن نیرو در فروردین و اردیبهشت شرایط بهتری داشتیم اما در موج سوم کشیک زیاد داشتیم و تعداد بیمار هم زیاد شد. خانم شایانمهر در ادامه میگوید: «اسفندماه و فروردین همراهان بیماران وحشت از کرونا داشتند و اصلا وارد بخش نمیشدند فقط تلفنی جویای حال بیمارشان بودند اما الان همراهان آگاهی و امید دارند که بیمارشان بهبود میابد و پشت در میمانند میخواهند بدانند بیمارشان چه درمانی میگیرد. بیماری هم داشتیم سی ساله که هیچ کس از نزدیکانش او را همراهی نکردند و فقط پرستاران و بهیاران او را کمک میکردند».
خانم غلامعلیان بازهم تلاش میکند فضا را به سمت و سوی شوخی ببرد و در بین صحبتهایش با شوخی اشارهای هم به محدودیتهای تردد میکند و میگوید: « محدودیت تردد برای ما خوب نبود، از ما پلاک خودرو گرفتند و جریمه هم شدیم» با گفتن این حرف صدای خنده جمع بلند میشود انگار بقیه هم از این موضوع رضایت چندانی ندارند، خانم سلیمانی میگوید: ما که ماشین نداریم ولی فکری به حال تردد شبانه ما نشده حتی گاهی وسیله برای رفتن به منزل هم پیدا نمیشود!».
*تاثیر دعای خبر بیماران را در زندگی دیدم
از تأثیر کرونا بر زندگیشان میپرسم، اینکه کرونا و کمک رسانی به بیماران کرونایی چقدر در روحیه معنویشان تاثیر گذاشته است، خانم غلامعلیان با کمی تامل میگوید که «بعد از کرونا نگاهم به زندگی عوض شده و بیشتر درک کردم که زندگی فانی است و خیلی وقتها قدر چیزهایی که داریم نمیدانیم همین اکسیژن و نفس کشیدن. الان نسبت به قبل شکرگزارتر شدهام حتی نسبت به سادهترین چیزهایی که دارم؛ دیدم نسبت به شغلم عوض شده و قبلا فکر می کردم مناسب این شغل نیستم ولی بعد از کرونا احساس مفید بودن و خدمت کردن به مردم را دارم و تأثیر دعای آنها را در زندگیام دیدم. از نظر روحی کرونا روی ما اثر گذار بوده است و هر اتفاقی برای بیمار میافتد ما دائما آن را در میان همکاران مطرح و در مورد وضعیت بیماران حرف میزنیم».
خانم سلیمانی در ادامه صحبتهای همکارش میگوید: «کادر درمان و پرستاران با کرونا تحت آزمون قرار گرفتند! واقعا از خدا می خواهم بتوانیم بهتر از پس این ماجرا بربیاییم و دوام بیاوریم و حتی به بسیاری از اتفاقها توجه نکنیم زیرا معلوم نیست این بیماری تا چه زمانی با ما هست».
*۱۲ ساعت پوشیدن لباسهای گرم و ماسک
در ادامه صحبتها خانم شایان مهر به سختی کار و وضعیت شیفتهای بیمارستان اشاره میکند و توضیح میدهد: «من شیفت عصر هستم یعنی 7 ساعت در محل کار حضور دارم، اما شرایط همکارانی که شیفت شب هستند و 12 ساعت در آن لباس و ماسکهای شیمیایی سنگین کار می کنند، واقعا سخت است. البته رئیس بیمارستان ما لباس هایی تهیه کرده اند کمی سبک است اما به هرصورت برای بچه های شیفت شب باز سخت است. علاوه بر پوشش سخت، دیدن زجر تنفسی بیمار نیز برایمان دشوار است . امیدواریم ماموریت ما به خوبی تمام شود.همکارانی که مبتلا می شوند و به مرخصی استعلاجی می روند، فشار کاریشان به بقیه وارد می شود. هر ماه از یک بخش یک یا دو نفر استعلاجی می شوند و کمبود نیرو در تمام بیمارستان های کشور وجود دارد».
*جای گروههای جهادی خالی است
برایم از حضور نیروهای جهادی در بیمارستان صحبت میکنند و میگویند، موج سوم تفاوت هایی با موج اول داشت و در موج اول نیروهای داوطلب و خیرین حضور داشتند اما در این موج افراد داوطلب نداشتیم و بیماران بخش عادی را کمتر کرده و بخش های کرونا را ساپورت می کنیم. یک گروه خیر خیلی خوب داشتیم که کمک حال بچهها بودند و در تقویت روحیه کادر درمان موثر بودند، این گروه با برگزاری مراسمات شاد و جشن تولد سعی در روحیه دادن به ما داشتند و ما را به یاد فعالیت های خودجوش زمان جنگ می انداختند. اما در موج سوم این فعالیت ها کمتر شده است ولی هنوز کم و بیش به مناسبت های مختلف این فعالیت ها وجود دارد و از نظر من این کارها خیلی اثرگذار است چون نه وزارت بهداشت نه بیمارستان این کار را برای ما انجام نمی دهند.
*شرمنده رهبریم
با وجود تحمل 9 ماه سختی کار و نادیه گرفتن مطالباتشان اما یک موضوع مشترک باعث دلگرمی آنهاست آن هم صحبتها و دلگرمیهای رهبر انقلاب؛ خانم سلیمانی در این خصوص میگوید: «امروز ما خانم های پرستار هم سرباز ولایتیم و این ماییم که شرمنده رهبریم نه ایشان… رهبری در یک سخنرانی خود برای ما دعا کردند و فرمودند «من وقتی میبینم توی تلویزیون نشان میدهد که بعضیها عبور میکنند و همین چیز ساده، همین ماسک را نمیزنند، وقتی من این را میبینم، من از آن پرستار خجالت میکشم، واقعاً خجالت میکشم که آنها آن جور دارند فداکاری میکنند، آن پزشک، آن پرستار، آن وقت این آدم، جوان یا غیر جوان حاضر نیست یک ماسک بزند» باید گفت رهبرم شرمنده ایم که نتوانستیم به وظیفه مان بهتر عمل کنیم و تعدادفوتیها کمتر باشد.
و بعد از آن یک دلگرمی بیشتری پیدا کردم تا به کارم ادامه دهم؛ من می گویم که تا پای جان مقاومت می کنم و پای مأموریتم هستم تا رهبری را بتوانیم خوشحال کنیم، امیدواریم روزی این بیماری منحوس تمام شود و بتوانیم از نزدیک رهبرمان را ملاقات کنیم».
*خبری از فوقالعاده ویژه نیست
میپرسم بارها و بارها در رسانهها از قول مسوولان مختلف وعده پرداخت مطالبات پرستاران به گوش رسیده است در این خصوص توضیح دهید: خانم غلامعلیان پاسخ میدهد که «در قبال کاری که انجام می دهیم واقعا چیزی دریافت نمی کنیم. قرار است فوق العاده ویژه ای داده شود ولی فقط حرف آن هست اما چیزی ندیده ایم. مسأله زشتی که در شبکه های اجتماعی و بین مردم می شنویم این است که “کار کردن زیاد در این روزها حقتان است چون پولش را می گیرید!” چند ماهی است که چیزی به نام حق کرونا نگرفته ایم و همچنان کار می کنیم و ما هیچ ادعایی نداریم اما شنیدن این حرف ها خیلی زننده است.
چند وقت پیش بالای سر بیمار کرونایی بودم و کارم را انجام می دادم وبدون مقدمه بیمار به من گفت: ما مجانی بستری نشده ایم و پولش را می گیری …و در این مدت یکی از خاطرات بد من این برخورد مریض است. در محدودیت های کرونایی همه کارمندان دولت با یک سوم حضور در محل کار تمام حقوق را می گیرند ولی ما باید کامل سر کار باشیم و همان حقوق را بگیریم. در حالیکه می توانستیم کارمند باشیم و دورکاری کنیم و در کنار بچه و خانواده هایمان باشیم. متأسفانه در همه موقعیت های بحرانی مثل آلودگی و غیره تنها شغلی که تعطیلی ندارد پرستاران هستند. ما وظیفه خود را انجام می دهیم و وقتی در این شغل قرار گرفته ایم باید وظیفه خود را انجام دهیم. اما ما در حال حاضر در درون یک بیماری هستیم که همه از ان فرار می کنند اما همان حقوق را میگیریم و حتی مرخصی های ما لغو شد چون همکاران ما بیمار شدند و باید جایگزین آن ها شویم. تعداد محدودی از همکاران ما بودند که به دلیل شرایط جسمی و روحی بعد از کرونا دیگر به کار برنگشتند یا به بیمارستانی رفته اند که سانتر کرونا نبوده است.
میگویم گاهی میشنویم پرستاران خدمات مناسبی به بیماران ارائه نمیدهند که شاید دلیل این موضوع هم خستگی بیش از حد باشد، شما هم با این اتفاق مواجه شدهاید؟ خانم شایان مهر میگوید: «بیماران چون همراه ندارند و اکسیژن خونشان پایین است دچار بی حوصلگی هستند و دوست دارند ما را صدا بزنند و با ما صحبت کنند. در حالیکه علاوه بر حفظ مسائل بهداشتی برای حفظ سلامت خودمان، واقعا با داشتن تعداد زیاد مریض و کارهای مختلف درمانی، نمی توانیم زمان زیادی را در کنار بیمار باشیم. یکی از شکایات بیماران و همراهانشان این است که کم به آن ها سر می زنیم و دلیلش هم ترس و بی حوصله بودن است. هر بخش کرونای ما 16 تایی است با دو پرستار».
*عذاب وجدان نمیگذارد به بیماران کمک نکنیم
خانم غلامعلیان در تکمیل صحبتهای همکارش توضیح میدهد: «اینکه مردم در مورد عدم رسیدگی پرستاران مطرح می کنند خصوصا در بخش آی سی یو را تکذیب می کنم. زیرا در بخش عادی بیماران اکثرا هوشیارند اما من در بخش آی سی یو که هستم بیماران هوشیاری ندارند و اگر ببینیم مرگ جان بیماری را تهدید می کند و خانواده اش بی تاب هستند، عذاب وجدان نمی گذارد او را کمک نکنیم.
عدم ارتباط و نداشتن همراه یکی از دلایل ناراحتی بیماران است ولی واقعا پرستار نمی تواند زمان زیادی را برای صحبت با بیمار صرف کند . اما پرستاران از کار درمانی به هیچ عنوان کم نمیگذارند، پرستاران وجدان کاری بسیار بالایی دارند و به چشم می بینیم که در تمام سطوح تعصب زیادی روی کار خود دارند. به وزارت بهداشت میگویم که هوای پرستارها را داشته باشد چون پرستارها از همه نظر در تنگنا هستند و دید بازتری نسبت به پرستارها داشته باشند، از نظام پرستاری هم می خواهیم پیگیر مطالبات پرستاران باشد. ما همیشه می خواهیم مطالبات ما قانونی حل شود. از مردم می خواهیم به ما در رعایت محدودیت ها کمک کنند و با صبوری، ما را کمک کنند تا بتوانیم این مشکل را بگذرانیم و کمی استراحت کنیم. امیدوارم وعده ای که برای فوق العاده ویژه داده اند محقق شود و انگیزه ای برای ادامه راه باشد. چون کرونا فعلا رفتنی نیست و ما نیازمند انگیزه هستیم».